غزل صلح - جواد مهدی پور
غزل صلح
شاعر : جواد مهدی پور
غزل صلح نوشتم که دگر جنگ بس است
قاضی از اول این غائله ها دادرس است
کار تاجر شده دزدی ز سهام دگران
روزها دزد زیاد است که بعضی عسس است
چشم وا کن که من از نوع نگاهت مستم
قلب من با همه ی فاصله در تیر رس است
من به گیسوی تو دل بسته ام از اول صبح
عشق زیبای تو بر جان و دل من نفس است
طور سینای من آغوش دلارای تو است
آتش عشق من از شعله ی سرخ قبس است
حرف بسیار مزن مغز تهی می ماند
حرف یک بار بس است داخل هر خانه کس است
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۴/۱۰/۲۹ ساعت 9:12 توسط محمد مرفه
|
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود