
تجلی زهرا
شاعر : فردین کلهر
رمز آغاز غزلمرثیهها یا زینب
کشف سِرِّ سَر سردار غزل با زینب
باز از دست خدا ساقی کوثر می خواست
ساغری ، تا که شود ، زینت بابا ، زینب
از همان لحظه که یاس نبوی را چیدند
می توان گفت که شد ام ابیها زینب
مژده آمدنش را که برادر می داد
گریه می کرد علی تا که مبادا ... زینب
پرچم آل علی تا به ابد پا برجاست
وسط معرکه چون برد به بالا زینب
فکر کردند علم دین به زمین افتاده است
قد علم کرد پس از غیبت سقا زینب
کربلا صحنه آوار بلا بود ولی
در شگفتم ز چه در چشم تو زیبا ، زینب
اگر از خطبه او دُرّ و گُهر می ریزد
تربیت یافته در مکتب مولا زینب
مِثل مادر مَثل عفت و معیار حجاب
این دلیلی است که صدیقه صغری زینب
دست را روی سرش معجر عصمت می کرد
آن زمانی که حیا رفت به یغما زینب
کربلا داشت که در قعر زمان گم می شد
پاک می شد خط این واقعه لولا زینب
درد هم خسته شد از این همه تکرار ولی
کوهی از صبر شد انگار سراپا زینب
تا که اثبات کند عشق خودش را به حسین
هدیه کرد آن دو جگر گوشه خود را زینب
بر لبش سوره انسان مترنم شده بود
خواند هفتاد و دو آیه سر نی ها زینب
بیت بیت غزلم نم نم باران می خورد
چشم چون دید در آن معرکه تنها زینب
آن قدر فاطمه در تو متجلی شده است
دست من نیست ، دلم گفت که زهرا ، زینب
نذر کردم غزلم را به تو تقدیم کنم
باز بر شاعر خود لطف بفرما زینب