سلاح دعا - جواد مهدی پور
سلاح دعا
شاعر : جواد مهدی پور
چگونه با تو بگویم که دوستت دارم
تو خود بگو که چرا بی تو سخت بیمارم
به آن کبوتر دور حرم هزاران بار
مگر نگفته ام آرد خبر از آن یارم
از آن زمان که زبانم تو را حقیقت خواند
حقیقتی نشنیدم که بر سر دارم
تو قرص ماهی و من برکه ی تمنایم
در انتظار تو تا صبح تازه بیدارم
کنار پنجره هر شب چقدر بنشینم
برای دیدن رویت ستاره بشمارم
برای آمدنت التماس کافی نیست
صلاح شد که دعا را سلاح بردارم
تو از گلایه ی بی جای خلق خوشنودی
من از شکایت بی جای خلق بیزارم
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود