خاطره - یاسمن رستمی
خاطره
شاعر : یاسمن رستمی
غمگین که می شوم
دست به سلاح میبرم
میشکنم تمام خاطراتم را
خودکشی میکنم
با اشک ها
چه کسی می داند
که شاعر ها
هر روز میمیرند
خاطره
شاعر : یاسمن رستمی
غمگین که می شوم
دست به سلاح میبرم
میشکنم تمام خاطراتم را
خودکشی میکنم
با اشک ها
چه کسی می داند
که شاعر ها
هر روز میمیرند
شروع طوفان
شاعر : امیر وحیدی
میان آتش و باران، مرا صدا می کرد
کسی که دلهره هایش، شروع طوفان بود
و بیت بعد که باران گرفت و شاعر مُرد
و اشک های زیادی که زیرِ باران بود
کسی شبیه من و ضَجه های تنهایی
کسی که مثل نَفَس های من، گریزان بود
شبیه یک تنِ بی سر، برهنه می رقصید
فرشته ای که نگاهش، عجیب حیران بود!!
دو چشم داشت، دو تا آسمانِ بی همتا
دو بال سرخ و سپیدی که بُور و عریان بود
غریبه بود، ولی بویِ آشنا می داد
دُرُست مثل همین خواب های خندان بود
کویر بود ولی ریشه های سبزی داشت
شروع دیگری از نقطه های پایان بود
تمام زندگی اش را گذاشت در باران
کسی که مثل غزل های من، هراسان بود
درد و درمان
شاعر : رسول پیروزی
شعر هایم را نوشتم بر درختی زرد زرد
درد هایم را سرشتم در غروبی سرد سرد
از دل چاه آمدم بر سر این ویرانه یار
زخم هایم را نهشتم بر تن این مرد مرد
زخم هایم روزگاری سرد داشت
روزگارم نیز من را کرد از اذهان مردم طرد طرد
آتشی افکنده بر این جسم بی جان آدمی
زانکه نامش بود مسعود فراست نقد نقد
من که کورم از فراق چشم تو ای نازنین
هم چنانم زاهدی دیوانه وار و عبد عبد
می ترسم
شاعر : امیرعلی نوری
نه مغرورم، نه دلسنگم، نه از تحقیر می ترسم
پر از بغضم ولی از اشک بی تاثیر می ترسم
حریفی خسته ام، شطرنج بازی که کم آورده
که از پیچیده بازی های این تقدیر می ترسم
”میایی، چای می نوشی، برایت شعر می خوانم...”
من از سردرد این رویای بی تعبیر می ترسم
هم از تهران پرجمعیت آشفته بیزارم
هم از تنها شدن در خانه ی دلگیر می ترسم
دلم صحرا و دریا را به آتش می کشد روزی
ازین دیوانه، این مجنون بی زنجیر می ترسم
عاشق
شاعر : امیرعلی نوری
من عاشق شب، عاشق چشمان تو هستم
آغازترین نقطه ی پایان تو هستم
در من اثر مهر تو یک راز مگوی است
من تشنه ی این تابش پنهان تو هستم
ای شعرترین ! سخت ترین قافیه! دریاب!
جان غزلی، من غزلِ جانِ تو هستم
در من نفس پاک اهورای تو گل کرد
از روز ازل، در پِیِ تو، زآنِ تو هستم
چون گیسوی آویخته بر زمزمه ی باد
عمریست که بیتاب و پریشان تو هستم
من شاعر سرگشته ی شبهای جدایی
عمریست به این شیوه غزلخوان تو هستم
امشب تو فقط ماه تماشایی من باش
من عاشق شب، عاشق چشمان تو هستم...