می فهمد - رسول پیروزی
می فهمد
شاعر : رسول پیروزی
خاطرات روزهای تلخ را،مردی پر از دلشوره می فهمد
شکنجه به زیر دست را،انقلاب پر از دلشوره می فهمد
آنکس که نفس داد و آبرو خرید،لحظه ای دم نزد
سرفه های در منجلاب را،شیمیایی پر از دلشوره می فهمد
آن کس که تبعید شد و خنده ز لب برنداشت
روح الله الخمینی کبیر را،انقلاب پر از دلشوره می فهمد
با یادگاری که از او باقی ست در این خاک پر طینت
از یادگارش رهبر فرزانه را،مردی که شد بیگانه با دلشوره می فهمد
درد پسر جانگداز بود در ره عشق و امید و خاطره
درد های خاندان احمدی را،مادری شیرانه با دلشوره می فهمد
بوالعجب گویم از این مستانگی و دلبری و عاشقی
بانگ های کلنا عباس را،عاقل پر از دلشوره می فهمد
به آخر میرسد نغمه های غم انگیز و دلخراش من
کین نغمه خوانی با زبان عشق را،زاهد بی آلایه با دلشوره می فهمد
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود