ققنوس شرقی

شاعر : مسلم آهنگری

این شهر چرا خالیست ، این کوچه پر از سنگ است ؟
هر خانه که می بینی ، خالی شده از جنگ است

مو سیقی لالایی خوابیده پس از قرنی
این قرن جدید انگار ، با جنگ هماهنگ است

بودای قشنگ شهر ، ترکیده ز بیخ و بن
ناقوس کلیسا ها ، چندیست بد آهنگ است

تو حید زلال اما ، گردیده اسیر شرک
بی رنگ ترین معبد ، آلوده به صد رنگ است

شاید که صلیبی نیست ، یا مرد صلاح الدین
شطرنج سیاست را ، صد حیله و نیرنگ است

دریای خروشان و غوغای مهاجر هاست
خوابیدن کودک ها در ساحل نیرنگ است

از دور تماشائیست ، آن شهر که رویائیست
پس کوچه ی غربی ها ، تاریک و بسی تنگ است

این ما به کجا اکنون ، این جنگ چرا حالا؟
این شهر چرا خونین ، آلوده به هر انگ است

شهری که در او خشتش ، فیروزه به تن دارد
خورشید سفیر ماست ، سیمرغ شباهنگ است

از خویش برون آییم ، زین پیله ی خود سوزی
ققنوس بشر شرقیست ، این مرغ خوش آهنگ است