دنیایم شدی

شاعر : امیرعلی نوری

غصه ی دنیا ندارم، چون تو، دنیایم شدی
حسرت فردا ندارم، چون تو، فردایم شدی

داده ام گلخانه ام را دست تو ای نازنین
باغبان ِ مهربان ِ جمله گلهایم شدی

ماه وخورشید و فلک،دیگر نمیخواهم که تو
روشنی ِ دلپذیر ِ روز و شبهایم شدی

بی تو تنهایی مرا، بدجور تنها کرده بود
آمدی،، دیگر حبیب قلب تنهایم شدی

همچو ماهی بودم و در حسرت آب روان
با وجودت خوب من، مانند دریایم شدی

غصه ا ی دیگر ندارم، در دل حسرت کشم
خط بطلانی به روی درد و غمهایم شدی