درد باران - محمد شیرین زاده
درد باران
شاعر : محمد شیرین زاده
دردم
درد بارانی ست که
هر چه عاشقانه می بارد
کسی پنجره ای را
برای در آغوش کشیدنش
باز نمی کند ...
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۵/۰۸/۱۴ ساعت 15:10 توسط محمد مرفه
|
درد باران
شاعر : محمد شیرین زاده
دردم
درد بارانی ست که
هر چه عاشقانه می بارد
کسی پنجره ای را
برای در آغوش کشیدنش
باز نمی کند ...
به نام باران
شاعر : محمد شیرین زاده
بـــاران
شــعري ست
كـه تـــو
در پـــايانش
رفــته اي!
دوستت دارم
شاعر : محمد شیرین زاده
چشمانت را ببند
و دستت را
بر روی قلبم بگذار
اینبار خودش می خواهد
به تو بگوید :
دوستت دارم ...
کوچ
شاعر : محمد شیرین زاده
از کوچ پرنده
آشیانه بر جای می ماند
از کوچ من
ویرانه ای به نام قلب ...
دریا
شاعر : محمد شیرین زاده
چشم هایش به رنگ دریا بود
یا دریا
به رنگ چشم های او
نمی دانم
تنها می دانم
وقتی عاشق دریا شدم که
چشم های او را دیدم ...
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود