مدار چشم - حامی شریبی
مدار چشم
شاعر : حامی شریبی
در مدار چشم
آفتاب
در عبور
از وسوسه ی تشنگی
باران را
صدا نکرد
در شعاع زمان
برای تکرار نبضش
به رویای دریا
اعتنا نکرد
معصومیت چشم ستاره ها
تمام نگفته هایش بود
وقتیکه به دندان گرفت
دستهایش را
گرگ شب
به تنهاییش نگاه نکرد
تنها دغدغه اش
شقایقی بود
که از لبهایش
باران را
شنید
می سوخت از این زخم
که چرا
لبهایش ابری نبود
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود