مدار چشم - حامی شریبی

 

مدار چشم

شاعر : حامی شریبی

در مدار چشم
آفتاب
در عبور
از وسوسه ی تشنگی
باران را
صدا نکرد
در شعاع زمان
برای تکرار نبضش
به رویای دریا
اعتنا نکرد
معصومیت چشم ستاره ها
تمام نگفته هایش بود
وقتیکه به دندان گرفت
دستهایش را
گرگ شب
به تنهاییش نگاه نکرد
تنها دغدغه اش
شقایقی بود
که از لبهایش
باران را
شنید
می سوخت از این زخم
که چرا
لبهایش ابری نبود

آینه ماه - حامی شریبی

 

آینه ماه

شاعر : حامی شریبی

تمام خوابهای
شبانه اش را
سقط میکند
زنی
که ترجیح میدهد
برای زندگی
در آینه
ماه
بماند

مترسک دلم - حامی شریبی

 

مترسک دلم

شاعر : حامی شریبی

بیا
برای مترسک دلم
قصه بگو
کلاغ …
ازآن همت
- سی -
مرغ
ازآن
اتفاق داغ
راستی
چرا ؟؟؟
زمین
پرازبغض
و
سایه های کینه اش
بزرگ شده
چه آشی پخته ….
انسان
برای
انسان
چه بوی بدی
میدهد
این
یک وجب
روغن
داغ !!!
کلاغ

فواره لبت - حامی شریبی

 

فواره لبت

شاعر : حامی شریبی

از فواره ی لبت
واژه مینوشد
برای گیلاسی
که در حیاط خلوت
سینه اش کاشته
بود مادرم
کاش
معجزه کند
معصومیت لبت
وگرنه
تمام ایمانش را
سر میبرد

قهوه تلخ - حامی شریبی

 

قهوه تلخ

شاعر : حامی شریبی

این روزها
نمیشود
به هم سایه ها
اعتماد کرد
روبروی آینه ایستاد
برای چشمهای بسته
شمع روشن کرد
کسی باورش
طراوت پنجره را
نمیفهمد
برای دستهایی
که تکیه زده اند
به چترها
باران دعا کرد
به کوچه هایی
که هرگز
ستاره ای را
خواب ندیده
ماه را
صدا کرد
قهوه ی تلخت را
تا آخر بنوش
نمیشود
برای دیدن
فال بزرگ دنیا
به چشم تنگ نظر
فنجان
اکتفا کرد