اشک شوق - جواد مهدی پور
اشک شوق
شاعر : جواد مهدی پور
هر چه می خواهم به حرف آید دهن در کوهسار
باز می بینم نمی گردد سخــــــــــــن در کوهسار
من مگر مانند بادم در میان فصل هــــا
تا برای خویش بگزینم وطن در کوهسار ؟
مثل اسپندم میان شعله های عشق تو
سنگ هـــا نالند از فریاد من در کوهسار
ابرها را آبیاری کرده ام با اشک شــــــــوق
زیر پایت سبز خواهد شد چمن در کوهسار
هرچه یوسف از برادرهای خود دل می کند
باز می پیچد هوای پیرهــــــــن در کوهسار
از برای هـــــــر شهید لاله رویی ، از حریـــــر
پهن می سازد شقایق یک کفن در کوهسار
ضد ارزش ، بس که ارزش می شود این روزها
سخت می نالند از آن مــــرد و زن در کوهسار
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود