آرامگاه ابری - خدیجه مهدی پور
آرامگاه ابری
شاعر : خدیجه مهدی پور
دلم
کپک زده
در این آرامگاه ابری!
در پرسه ی چشمانی
که قشنگترین دستپخت
خداست!
آرامگاه ابری
شاعر : خدیجه مهدی پور
دلم
کپک زده
در این آرامگاه ابری!
در پرسه ی چشمانی
که قشنگترین دستپخت
خداست!
عطر موهایت
شاعر : خدیجه مهدی پور
عطر موهایت
هوش از سر گلهای روسری برده
موهایت را به پرواز در آور
در کوه های اورامان !
تا جیلانی دیگر متولد شود
در
پ رچم
ک وه های
ک وردستان..
کاج
شاعر : خدیجه مهدی پور
در ذبح چشمانم
مردی زاده شد
در بندر تریپولی
کافه
دود و سیگار و وهم بود
لب داشت آتش اش
شب شک داشت به چشماش
جریان نگاهش
بیابان کدر بود!
تمنا بود!
باران بود!
حجم تاریک کوچه بود!
دو نفر بود با کاج همسایه
زیر چرخ های چراغ برق هر روز
عشق اتفاق نیافتاده
شاعر : خدیجه مهدی پور
....
در سه تار چشمانت
تار میشوم
تار
چو عینکی لک زده از چربی خوک
در زوال کافه ی ولیعصر
دود میشوم لای انگشتانت
در کثیف ترین سرنگ هوا!
جا میزنم در جا
در کسالت تیترر اول کیهان
درجراحت کوچه ی شهیدان
گم میشوم در اتفاق
در اتفاق عشقی که هرگز نیافتاده
مترسکی میشوم در لباس کلاغ
قار
قار
قار!...
گربه
شاعر : خدیجه مهدی پور
در استفراغ افکارش لیز میخورد
گربه ی
که عاشق باران شد...
گاهی گمــان نمـی کنـی و مـی شـود